سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! من از تو خشنودی به قضایت، برکت مرگِ پس از زندگی، خوشی زندگی پس از مرگ، لذّت نگریستن به رخسارت، شوق دیدار و دیدنت بی تنگنایی زیانبار و یا فتنه ای گمراه کننده را خواستارم . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
چهارشنبه 87 خرداد 22 , ساعت 6:19 عصر
< language=java>
صدایشان کردم. هر دویشان دویدند به سمت من.نمی دانم این ور نپریده ها ،از کجا بو می برند که مادر چه نوع کاری با آنها دارد؟
وقنی بهشان گفتم که باید راهی شمال بشویم؛بال در آوردنشان واقعا دیدنی بود برایم.
گفتم ساک تان را ببندید و خودتان وسایل تان را آماده کنید.باورم نمی‏شد. در عرض سه سوت...
ساک کنار هال آماده بود.
برایم جالب بود بعد که فهمیدم آنها برای بستن ساکشان، با کمک هم ؛ اول لیستش را آماده کرده بودند و بعد ساک را بستند.
برنامه ربزی تنها چیزی بود که باورم نمی‏شد بلد باشند.
جایتان حتما خالی خواهد بود...

لیست کل یادداشت های این وبلاگ